برای انتخاب کلیدenter انتخاب کنید یا برای لغو ESC فشار دهید.

کرونا و مسئله دفاع از امر غیر قابل دفاع (بخش نخست)

این یادداشت به این قضیه می‌پردازد که چگونه خوانش‌های فیلسوفانه و یا استعلایی از وضعیت، بر خلاف تصور رایج، می‌تواند تحلیل‌گران را در همدستی تمامی با نهادهای سلطه، در وضعیت موجود قرار دهد. آلن بدیو فیلسوف فرانسوی پیرو مشی مورد انتظار خود که اهمیت دادن به دغدغه‌های زنده بشری از منظر نگاه ویژه فیلسوفانه خویش است در تاریخ ۲۶ مارس سال ۲۰۲۰ در سایت Quartier Général مطلبی را تحت عنوان «در مورد وضعیت اپیدمی»( Sur la situation épidémique) منتشر کرد. اندکی پس از آن این مطلب از روی برگردان انگلیسی به فارسی ترجمه و در روزنامه‌ها و روی وبسایت‌های مختلف فارسی زبان انتشار یافت. بخشی از جامعه روشنفکری ایران که پیرو گرایشات فکری بدیو است و احتمالاً از وی انتظار موضعی رادیکال را داشتند، از رویکرد او ناراضی بوده و آن را محافظه‌کارانه و حتی در حمایت و هواداری از مکرون دانستند. شاید آن‌چه مورد انتظار آنها بود، به فاصله‌ای اندک در مصاحبه‌ای که«نوام چامسکی» در مکرونا با شبکه تلوزیونی با شبکه تلویزیون «دمکراسی در جنبش اروپا» DiEM۲۵ انجام داد، تا حدودی محقق شد.

در حالی‌که «چامسکی» آشکارا در بخشی از مصاحبه خود می‌گوید: «نئولیبرالیسم از مدت‌ها پیش می‌دانست که یک بیماری فراگیر و کمی متفاوت با بیماری سارس که گونه‌ای از کرونا ویروس است، از راه خواهد رسید و جهان را مبتلا خواهد کرد». وی در ادامه نئولیبرالیسم را مورد انتقاداتی جدی قرار می‌دهد و دوران پس از کرونا را فردای سرنوشت بشریت می‌داند که می‌تواند دو چهره داشته باشد. بدیو مقاله‌اش را با این جمله شروع می‌کند: «ازهمان ابتدا می پنداشتم وضعیت کنونی که مشخصه‌اش اپیدمی ویروسی است، واجد هیچ چیز استثنائی نیست». پرداختن به این مطلب که چرا به رغم تمام همدلی با مواضع ضد «نئولیبرالیستی» چامسکی، در شرایط حاضر بیشتر می‌توان با «بدیو» همراهی داشت در این یادداشت قابل ملاحظه است. مارکسیستی که سعی می‌کند به دولت بورژوازی توصیه‌هایی داشته باشد.

برای فهم موضع‌گیری کنونی«آلن بدیو» فیلسوف، باید به دو اثر از خود متفکر مراجعه نمود. نخست بخشی از مناظره«بدیو» و «ژیژک» که تحت عنوان «به‌رخداد اندیشیدن» منتشر شده است. در این گفتار، بدیو به شرح این مسئله می‌پردازد که کدام وضعیت یک وضعیت فلسفی است؟ «بدیو» می‌گوید: هر چیزی در جهان اتفاق می‌افتد، اما همه آن‌ها وضعیت‌های فلسفی نیستند (توماس. توسکانو۳۹۳ : ۶۲ ). وی در ادامه، بحث را با طرح سه مثال از وضعیت‌های فلسفی پیش می‌برد و به دنبال آن به این نتیجه می‌رسد که وضعیتی فلسفی است که فیلسوف بتواند سه وظیفه مهم فلسفه یعنی: «سر و کار داشتن با انتخاب، فاصله‌گذاری (به طور مشخص با قدرت مسلط) و امر استثنائی» از پیش ببرد. از نظر بدیو «تعهد حقیقی فلسفه، در وضعیت‌ها، بیگانگی خلق می‌کند… و هنگامی که فلسفه صرفاً درگیر امری معمولی است، زمانی که این بیگانگی را دارا نیست، و هنگامی که در این تناقض غوطه‌ور نیست، یک تعهد سیاسی، ایدئولوژیکی و شهروندی است، اما بالضروره یک تعهد فلسفی نیست. تعهد فلسفی با بیگانگی درونی آن مشخص می‌شود. ( همان: ۷۶ ) به عنوان مثال: بیگانگی در طرح یک الگوی سیاسی آرمانی، در شرایطی که مختصات نظام‌های سیاسی موجود، در فاصله‌ای کامل از آن به سر می‌برند. «بدیو» معتقد است یک فیلسوف زمانی باید در یک وضعیت مداخله کند که در آن نشانه یا نشانه‌هایی را بیابد که برای ابداع یک مسئله جدید، ضروری هستند. بنابرین باز می‌گردیم به جمله اول بدیو در مقاله اخیر خود که موید این معناست که هر چیزی در جهان اتفاق می‌افتد، اما همه آن‌ها وضعیت‌های فلسفی نیستند.

آلن بدیو مقاله «در وضعیت اپیدمی»اش را دقیقاً با این جملات آغاز می‌کند: «از همان ابتدا می پنداشتم وضعیت کنونی که مشخصه‌اش اپیدمی ویروسی است، واجد هیچ چیز استثنائی نیست. از زمان همه‌گیری ایدز و در از سرگذراندن آنفولانزای پرندگان، ویروس ابولا، سارس با در نظر نگرفتن موارد دیگر آنفولانزا، بازگشت سرخک یا سل که آنتیبیوتیک‌ها دیگر قادر به درمان آن‌ها نیستند، می‌دانیم که بازار جهانی در شرایطی که مناطقی وسیع محروم از امکانات پزشکی و کم نصیب از واکسیناسیون‌های ضروری (پیرو الگوی جهانی) هستند، ناگزیر اپیدمی‌های جدی و ویرانگری (به عنوان ایدز که منجر مرگ چندین میلیون نفراست) را پدید می‌آورد (Sur la situation épidémique, ۲۶.۰۳.۲۰۲۰).

در موضع‌گیری «چامسکی» و «بدیو» یک اشتراک جدی وجود دارد و آن زیر سوال بردن عملکرد نظم موجود جهانی در وضعیت کنونی همه گیری کرونا است اما تفاوت در جایگاهی است که این دو اندیشمند به سامان قدرت مستقر می‌دهند. چامسکی در نقد نئولیبرالیسم و سازوکارهای نظام سود محور اقتصاد بازار آزاد به درستی چنین می‌گوید: «کمپانی‌های خصوصی داروسازی (Big Pharma) همراه با لابی‌های وابسته، ساختن انواع کرم پودرهای جدید برای‌شان سودآورتر از ساختن واکسن کرونا می‌باشد. ویروسی که جان مردم را به خطر انداخته است و هر روز پشته‌ای از کشته‌ها در سراسر جهان بجای می‌گذارد. توجه داشته باشید که تهدید فلج اطفال با واکسن سالک (SALK) پایان یافت واکسنی که توسط یک نهاد دولتی ساخته شده بود و بدون ثبت اختراع در دسترس همگان قرار گرفت. همین اقدام می‌توانست در مورد ویروس کرونا انجام گیرد اما «طاعون نئولیبرالیسم» مانع از آن شد (برگرفته از متن ترجمه مصاحبه نوام چامسکی با شبکه تلویزیون «دمکراسی در جنبش اروپا» ۲۰۲۵، وبسایت انگاره ، ۱۳۹۹.۰۱.۱۸).

بدیو نیز در همان ابتدای مقاله، شبکه ناکارآمد «توزیعی» را که در سطح بهداشت جهانی نیز نادرست عمل می‌کند، نشانه می‌رود اما میان موضع‌گیری بدیو و چامسکی در نگاه من یک تفاوت مهم وجود دارد. در نگاه چامسکی همان نکته‌ای در وضعیت فعلی، سایه انداخته است که بدیو آن را چنین شرح می‌دهد: «به نظر می‌رسد چالش اپیدمی همه‌جا دست به کار زائل کردن فعالیت و کارکرد ذاتی خرد است و سوژه را وا داشته تا به دامان همان دست مضامین و پدیده‌های غم‌انگیزی -مانند افسانه‌بافی، پیشگویی و لعن و نفرین- بازگردد که هنگام فراگیری طاعون در قرون وسطا مرسوم بود (در مورد وضعیت اپیدمی پایگاه اینترنتی پروبلماتیکا ۲۰۲۰.۰۴.۰۲ ).

  حضور دکتر عزیزی دانشمند ایرانی در بالاترین رده‌های علمی جهان

نوام چامسکی در خشم خود از وضعیت فعلی و در مقصر دانستن نظام نئولیبرالیستی در ایجاد شرایط حاضر، به آن جایگاهی برتر از یک نظام مستقر برساخته می‌دهد. نئولیبرالیسم مورد خطاب چامسکی جایگاه خدای‌گونه دارد. چامسکی شبیه به سناریوهای «آخر زمان‌گرایانه» هالیوودی از نیرویی مافوق بشری نام می‌برد که در همه جا حضور دارد. در تولید ویروس و واکسن، در تولید نکردن واکسن، در سنگ اندازی در توزیع عادلانه آن. گویی اراده‌ای بر ضد یا همراه اپیدمی وجود ندارد، اپیدمی خود اراده می‌کند و اراده اپیدمی یک چیز است: اراده نئولیبرالیسم. اما «بدیو» توزیع نابرابر بهداشت را که در ترکیبش با نظم بازار جهانی فهمیده می‌شود، در گسترش اپیدمی دارای نقش می‌داند و این ابداً به معنای این نیست که بدیو بیشتر از چامسکی با اقتصاد بازار آزاد مهربان است. او به شفافیت اشاره می‌کند: «نام حقیقی اپیدمی کنونی باید نشان دهد که با «چیز تازه‌ای زیر آسمانِ دنیای معاصر» سروکار نداریم. نام واقعی آن«سارس۲» یعنی «سندرم حاد و وخیم تنفسی» است، عنوانی که در حقیقت  «برای دومین‌بار» یعنی اپیدمی «سارس۱» را یادآور می‌شود که در بهار سال ۲۰۰۳ در سراسر جهان گسترش یافته بود». این به معنای دست‌کم گرفتن عواقب اپیدمی نیست، چیزی که بخش عمده مقاله بدیو دغدغه آن را دارد، این به معنای بازگرداندن نظام مستقر جهانی کنونی به جایگاه واقعی خود و پرهیز از زدن هرگونه بر چسب استعلایی به یک سازوکار ناکارآمد تولید و توزیع ارزش و متافیزیکی قلمداد نکردن، تبعات سیاسی آن است.

در ناکارآمدی آن‌چه امروز می‌توان نظام اقتصادی-سیاسی جهان نامید نیاز به جستجوهای پیچیده نیست. اولین قطع‌نامه سازمان ملل متحد برای مقابله با شیوع کرونا در ۲ آوریل ۲۰۲۰ صادر می‌شود و نخستین بیانیه مشترک آن با سازمان تجارت جهانی با اعلام عدم اطمینان نسبت تامین مواد غذایی که می‌تواند محدودیت‌هایی را در صادرات و واردات آن در جهان ایجاد کند که باعث نوعی نقصان در تولید و توزیع مواد غذایی در جهان شود، در اوایل همان ماه، به درستی نشان از «شاهدانی با تاخیر حضور» دارد که در خوشبینانه‌ترین حالت با تاخیری دو ماهه وارد میدان شده و هشدار می‌دهند. البته که هشدارها درست هستند اما مسئله اساسی هشداری بلند مدت نسبت به ناکامی سیستمی که در اعتقادش به عدالت ذاتی بازار بیش از حد پافشاری کرده است. از این روست که در شرایطی که نهادهای بین المللی چون «سازمان ملل متحد» در مجمع عمومی با رای ۱۹۳ عضو، قطعنامه دستیابی عادلانه، کار آمد و به موقع به هرگونه واکسن کرونا در آینده را تصویب می‌کنند شاهدیم که رئیس جمهور آمریکا در ۸ آوریل ۲۰۲۰ آشکارا با متهم کردن سازمان بهداشت جهانی به جانبداری از چین، تهدید به توقف کمک‌های کشورش به این سازمان می‌کند. این‌گونه است که زنجیر قرنطینه، اندک اندک از جهت‌گیری منع کامل رفت و آمد Lock-downs به خیال گذر از بحران با پیدا شدن زودهنگام واکسن و یا ایجاد یک مصونیت خود به خودی به دنبال گسترش همه‌گیری، به سمت سیاست ایمنی جمعی Herd immunity میل پیدا می‌کند. به این بهانه که تعطیلی کامل مشاغل منجر به این می‌شود که اقتصاد بیش از کرونا قربانی بدهد. اما باید گفت در شرایطی که امکان عدم ابتلا به بیماری با برقراری وضعیت قرنطینه میسر است از فردای آن روزی که به دلیل نظام ناکارآمد توزیع در بستر نظام بازار آزاد، سیاست ایمنی جمعی جایگزین سیاست منع رفت و آمد می‌شود، هر قربانی کرونا، قربانی اقتصاد است.

در چنین شرایطی دو نوع موضع می‌تواند ما را همدست نظام ناکارآمد امروز در سطح جهان در شرایط اپیدمی بکند: موضع نخست که جایگاه عام‌تری است و به احتمال زیاد فرهیخته‌ترین انسان‌ها نیز ناگزیر گاه با موج فراواقعی آن خود را سبک‌بالانه در ساحل امن دانایی فرض کرده‌اند: موج شبکه‌های منتشر رسانه‌های ارتباط جمعی می‌باشد.

«ایزابل فری» در یادداشتی تحت عنوان “کرونا، مصونیت جمعی و نئولیبرالیسم” می‌نویسد: «طنز نئولیبرالیسم در این است که توهم تحرک اجتماعی را ایجاد می‌کند، در حالی که نابرابری اجتماعی را تقویت و حتی عمیق‌تر می‌کند. باید به این تحلیل «فری» اینگونه افزود: رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بزرگ‌ترین ابزار این توهم عمومی هستند، توهمی که به روز رسانی را جایگزین حرکت می‌کند و انسان در معرض هجوم اطلاعات، خود را آگاه تصور می‌کند و دغدغه‌ای برای رفع نقصانی در آگاهی خود ندارد و اپیدمی فعالیت در شبکه‌های اجتماعی نیز به طور گسترده (که همزمان با شیوع کرونا با استقبال بیشتری هم مواجه شده است) به توهم تحرک در شیوه زیست دامن می‌زند. این در حالیست که کاربران این شبکه‌ها در قریب به اتفاق موارد به غیر از به روز کردن الگوهایی ثابت، کاری نمی‌کنند. این شرایط دقیقاً به معنای حفظ وضع موجود به نفع نظام ناعادلانه توزیع با عدم ایجاد تغییری اساسی به مثابه حرکت است.

منبع: ایرنا
گرد آوری شده توسط جعبه نوشته (داک باکس)